گاهی خودت نیستی و خودت نبودن را دوست داری...
گاهی خودت نیستی و خودت نبودن می شود لکه ی ننگت، توی دلت...
گاهی خودت هستی و خودت بودن را با عمق دل می خواهی...
گاهی خودت هستی و خودت بودن می شود آینه ی دق...
این روزها...
این روزها من، نه خودمم... نه خودم نیستم...
این روزها نمی دانم به کدامین من لبخند بزنم و به کدامین من دهان کجی کنم!
این روزها یا مال من نیست... یا من مال این روزها نیستم!
حالم بد است! کمی... شاید زیاد! هم!
----------------------
می دانم باید بهار را تبریک می گفتم... باید قلمم بوی سبزه می داد... بوی نفس های تازه... روزگارم بد نیست... اما روزگاری که توی احساساتم جریان دارد، جزر و مد دریای جانم را زیاد کرده... نمی دانم چرا... ندانید!