سلام من...
سلام ما...
سلام شعرهای خفته بر سر انگشتان قلم
بستر سپید کاغذ با تن واژه هایم غریبی میکند
باید به فکر دفترچه های جدیدی باشم
که اندام احساسم را خدشه دار نکنند
باید به فکر خودم باشم
و به قریحه ای بیندیشم
که در قریه ی وجودم زندگی میکرد
یک روزی...