خیلیا اومده بودن...خیلیا که من به عمرم شاید ندیده بودمشون..."بابادو" رفت...آروم بگیر "بابادو"ی عزیزم...چقدر زود دلم برای " الحمدالله " گفتنات تنگ شد...چقدر زود...چقدر زود هوای " چطوری دخترم " گفتنات به سرم زد...چقدر زود دلم خواست سر به سرم بذاری...اذیتم کنی...بهم بگی تو آخه از وکالت چیزی سرت میشه؟! به خواهری بگی " دکتر بعد از این" ... "بابادو" چرا یادم نبود که یه ساله اینا رو نمیگی؟! چرا یادم نبود؟ چرا...
چه وبی...
چه قالبی...
حالا به حرفهای غریبت رسیده ام...
فهمیده ام که خوب تو را بد شنیده ام
حق با تو بود....
از غم غربت شکسته ام
بگذار صادقانه بگویم که
.....خسته ام
رفتنش را به یاد دارم...
پر بود از لبخند...
و چشم های نیمه باز من لبریز از گریه!
او رفت تا مرا دلتنگ کند...
او رفت تا مر دلتنگ کند...
سلام باور کنم ؟ تو نغمه افشار منی؟ از سال ۷۹ جهش تا سال ۸۷؟
آبیته؟
خودتی؟
دست خدا پشتش...