دو شب است تمام شب تو را می بینم؛ "همسایه"...! می شد غافلگیرت کنم. اما نمی کنم. دیشب چقدر میان شربت و شیرینی و چراغ ها بودی نغمه! چقدر توی سرم می آیی و می روی... توی این سر پرهیاهو که کم نیستند آدم هایی برای ریسه کردن... تو از همه پر زورتر خودت را جا می کنی... چقدر توی چشمم می دوی نغمه... سردرد دارم
نمی گویم!... می شد غافلگیرت کنم اما نمی کنم. آدم نمی شود هی برود سمت کسی که می راندش. خیلی وقت پیش گفتم دیگر سراغت نمی روم. آنقدر که هی آمدی توی خوابم... آنقدر که هی دست دراز کردم و دستم در هوا ماند. همسایه... همسایه دور و نزدیک... خیلی نزدیک... دنیا چقدر کوچک است نغمه! همسایه ی بد اخم! ----------- نغمه دیشب آشفته حال می دیدمت. صبح سردرد داشتم. دروغ چرا؟ ازت بدم آمد. از خوابم. از سردردی که تو هدیه ام دادی. از خوابی که کلاف سردرگم بود و تو که هی سایه می افتاد روی صورتت و هی صدایت می لرزیدو هی بالا می رفت و هی صورتت سیاه می شد... صبح به محمد پریدم. ازت بدم آمد. لجم گرفت از تو که نیستی و سردردت سهم من است و پریدن سر صبح به آن طفلک معصوم! نغمه... چت شده که انقدر توی سرم می آیی؟ چت شده که هی می بینمت توی خواب. نغمه من دیشب تو را در تمام شربت ها و شیرینی ها می دیدم. باور کن عین همین جمله بود. تمام چراغ ها، ذکرها، دل لرزه ها! چت شده نغمه؟!
دو شب است تمام شب تو را می بینم؛ "همسایه"...!
می شد غافلگیرت کنم. اما نمی کنم. دیشب چقدر میان شربت و شیرینی و چراغ ها بودی نغمه! چقدر توی سرم می آیی و می روی... توی این سر پرهیاهو که کم نیستند آدم هایی برای ریسه کردن... تو از همه پر زورتر خودت را جا می کنی... چقدر توی چشمم می دوی نغمه... سردرد دارم
نمی گویم!... می شد غافلگیرت کنم اما نمی کنم. آدم نمی شود هی برود سمت کسی که می راندش. خیلی وقت پیش گفتم دیگر سراغت نمی روم. آنقدر که هی آمدی توی خوابم... آنقدر که هی دست دراز کردم و دستم در هوا ماند. همسایه... همسایه دور و نزدیک... خیلی نزدیک... دنیا چقدر کوچک است نغمه! همسایه ی بد اخم!
-----------
نغمه دیشب آشفته حال می دیدمت. صبح سردرد داشتم. دروغ چرا؟ ازت بدم آمد. از خوابم. از سردردی که تو هدیه ام دادی. از خوابی که کلاف سردرگم بود و تو که هی سایه می افتاد روی صورتت و هی صدایت می لرزیدو هی بالا می رفت و هی صورتت سیاه می شد...
صبح به محمد پریدم. ازت بدم آمد. لجم گرفت از تو که نیستی و سردردت سهم من است و پریدن سر صبح به آن طفلک معصوم!
نغمه... چت شده که انقدر توی سرم می آیی؟ چت شده که هی می بینمت توی خواب. نغمه من دیشب تو را در تمام شربت ها و شیرینی ها می دیدم. باور کن عین همین جمله بود. تمام چراغ ها، ذکرها، دل لرزه ها! چت شده نغمه؟!
ولی فراموش کردی ادم ها مختارند گنده تر از دهنشون و بدون نگاه به شناسنامه شان حرف بززند!
ما هم فقط باید مترصد فرصت باشیم برای کوتاه کردن زبانشان!
.... به منم می گن زبون درازی! یک سر هم به من بزن نظزت رو بگو شادم میکنی!