۳۱

 

خیلیا اومده بودن...خیلیا که من به عمرم شاید ندیده بودمشون..."بابادو" رفت...آروم بگیر "بابادو"ی عزیزم...چقدر زود دلم برای " الحمدالله " گفتنات تنگ شد...چقدر زود...چقدر زود هوای " چطوری دخترم " گفتنات به سرم زد...چقدر زود دلم خواست سر به سرم بذاری...اذیتم کنی...بهم بگی تو آخه از وکالت چیزی سرت میشه؟! به خواهری بگی " دکتر بعد از این" ... "بابادو" چرا یادم نبود که یه ساله اینا رو نمیگی؟! چرا یادم نبود؟ چرا...

نظرات 4 + ارسال نظر
... سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 20:27 http://bacheshatty.blogfa.com/

چه وبی...
چه قالبی...

حالا به حرفهای غریبت رسیده ام...
فهمیده ام که خوب تو را بد شنیده ام
حق با تو بود....
از غم غربت شکسته ام
بگذار صادقانه بگویم که
.....خسته ام

یلدا چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:23

رفتنش را به یاد دارم...
پر بود از لبخند...
و چشم های نیمه باز من لبریز از گریه!
او رفت تا مرا دلتنگ کند...
او رفت تا مر دلتنگ کند...

نیره غدیری شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:15 http://www.emza82.blogfa.com

سلام باور کنم ؟ تو نغمه افشار منی؟ از سال ۷۹ جهش تا سال ۸۷؟
آبیته؟
خودتی؟

آرزو یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:55 http://journalisty.blogfa.com

دست خدا پشتش...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد